خانه عناوین مطالب تماس با من

آینه زندگی

آینه زندگی

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • خسته ام
  • ولنتاین
  • [ بدون عنوان ]
  • غرور
  • چگونه
  • تنهام
  • نتیجه عاشقی
  • من دروغ نمی گم
  • با تو......
  • دوستت دارم
  • دیگر نمی خواهم تو را

بایگانی

  • فروردین 1386 5
  • بهمن 1385 1
  • دی 1385 8
  • آذر 1385 4
  • آبان 1385 1
  • مهر 1385 7
  • شهریور 1385 4
  • تیر 1385 3
  • خرداد 1385 20
  • اردیبهشت 1385 21

آمار : 10206 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1386 17:14
    آتش عشق کاش آلان آغوش گرمت سر پناه خستگیم بود دو تا چشمات پر از اندوه واسه دل شکستگیم بود آرزوم اینه که دستام توی دستای تو باشه تنگیه این دل عاشق با نوازش تو واشه واسه چی خدا نخواسته من تو آغوش تو باشم قول میدم با داشتن تو هیچ غمی نداشته باشم همه هستی قلبم تو دو حرف خلاصه میشه عشق تو بودن با تو دو نیاز زندگیشه پرم از...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1386 11:24
    به چشم من نگاه نکن ، دوباره گریت می گیره ساده بگم که عشق من ، باید تو قلبت بمیره فاصله بین من و تو ،‌ از اینجا تا آ سموناست خیلی عزیزی واسه من ، ولی زمونه بی وفاست قسم نخور که روزگار ، به کام ما دو تا نبود به هر کی عاشقه بگو ، غم که یکی دو تا نبود بگو تا وقتی زنده‌ام ، نگاه تو سهم منه هر جای دنیا که باشی ،‌دلم واست پر...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1386 13:32
    فرصتی نیست تا بیندیشم فرصتی نیست تا رسیدن مرگ من به امید قطره ای باران له شدم زیر دانه های تگرگ فرصتی نیست تا بیندیشم وقت رفتن همیشه نزدیک است جاده ها پر ز اشتیاق منند آسمان هم همیشه تاریک است فرصتی نیست تا بیندیشم شعله شمع رو به خاموشیست لحظه ها را ز یاد خواهم برد.
  • [ بدون عنوان ] شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1386 11:41
    آره پیروز شدم قلب غمو شکستم قصر عشق و فتح کردم ، تو دلش نشستم به فلک چیزی نگفتم ، نکنه چشم بزنه عهد و پیمونی رو که با سادگی های تو بستم نه گلایه نه شکایت نه یه بغض بی نهایت یک شروع تازه دارم ، یه ترانه یک حکایت صاف و ساده ، پاک و معصوم ، عشقو تو چشات میدیدم واسه به تو رسیدن ، دیگه هیچ غمی ندیدم آره پیروز شدم قلب غمو...
  • خسته ام چهارشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1386 13:38
    از زندگی از این همه تکرار خسته ام از های و هوی کوچه و بازار خسته ام دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام بیزارم از خموشی تقویم روی میز وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام از او که گفت یار تو هستم ولی نبود از خود که بی شکیبم و بی...
  • ولنتاین سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1385 18:17
    ولنتاین در سده سوم میلادی که مطابق می‌شود با اوایل شاهنشاهی ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بوده است بنام کلودیوس دوم. کلودیوس عقاید عجیبی داشته است از جمله اینکه سربازی خوب خواهد جنگید که مجرد باشد. از این رو ازدواج را برای سربازان امپراتوری روم قدغن می‌کندلودیوس به قدری بی‌رحم وفرمانش به اندازه‌ای قاطع بود...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1385 10:49
    باز کن پلک های چشمت را، یک پیاله شراب می خواهم امشب از دست های تو باران، از تنت آفتاب می خواهم امشب آیینه وار آمده ام، تا تو را منعکس کنم در خود چهره ات را فقط همین یک شب، ساده و بی نقاب می خواهم آبشار نگاه تو باران، با تو هستم پری دریایی قطره قطره ببار و جاری شو، ماهی ام از تو آب می خواهم گیسوانت تداوم یلدا، برکه ها...
  • غرور جمعه 22 دی‌ماه سال 1385 17:22
    سالها پیش به من می گفتی که مرا هیچ دوست می داری گونه ام گرم شد ز سرخی شرم شاد و سر مست گفتمت آری باز دیروز جهد می کردی تا زعهد قدیم یاد آرم سرد و بی اعتنا تو را گفتم که دگر دوستت نمی دارم ذره های تنم فغان کردند که خدا را دروغ می گوید جز تو کامی ز کس نمی خواهد جز تو یاری ز کس نمی جوید دوستت دارم و نمی گویم تا غرورم کشد...
  • چگونه جمعه 22 دی‌ماه سال 1385 16:50
    عذر مرا به خاطر واژه های دلتنگیم بپذیرید زیرا دلتنگی هایم را با کسی جز شما نمی توانم قسمت کنم . باید که تو را من فراموش کنم اما چگونه مهرت از دل برکنم اما چگونه یادت از یاد برم اما چگونه نقطه عشقی از میان این همه آدم برخود حک کنم اما چگونه هر چه هست و نیست در دل به رویش پا نهم اما چگونه به خود گفتم که عشق را در دل می...
  • تنهام جمعه 22 دی‌ماه سال 1385 16:45
    تقدیم به همه کسانی که در خلوت تنهاییشان نور خدا می درخشد. کاش می شد که بگویم در دلم چیست خدایا... باز هم این ره بیهوده به ره کیست خدایا من به بی چارگی خود و لطف تو ایمان دارم آه خدایا این چه بلایی است...؟! نه بهتر نتوان گفت خدایا این چه خطایی است که در این چند ده عمر کسی از عشق مرا نظری چند نکرد وبه من خوب نظر کن و...
  • نتیجه عاشقی جمعه 22 دی‌ماه سال 1385 16:37
    و نتیجه عاشقی جوان بودم هوای یار کردم خودم را خسته و بیکار کردم/ دلم را ز غم انبار کردم خدایا من چرا این کار کردم / غلط کردم غلط کردم هوای یار کردم
  • من دروغ نمی گم چهارشنبه 20 دی‌ماه سال 1385 18:45
    خدایا تو تنها کسی هستی که می دونی من دروغ نگفتم !!!!
  • با تو...... دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1385 11:09
    دیشب دوباره خسته ز ره آمدی و من دیدم که چشمهای تو لبریز خستگیست دیدم که مانده زان همه شور و نشاط و عشق یک جسم بی نشاط که محکوم زندگیست از خاطرت مبر که جوانی همیشه هست آری بهار عمر چمن جاودانه نیست دست مرا بگیر که دنیا از آن ماست پروا نکن، بگو ، درنگت برای چیست؟ ما چون پرنده ایم،سبک بال و پر توان اندیشه کن که چرخ...
  • دوستت دارم دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1385 10:50
    دوستت دارم
  • دیگر نمی خواهم تو را پنج‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1385 11:47
    دیگر اگر گریان شوی ، چو شاخه ای لرزان شوی، در اشکها غلطان شوی دیگر نمی خواهم تو را دیگر اگر محرم رازم شوی ، شکسته چون تارم شوی ، تنها گل نازم شوی دیگر نمی خواهم تو را دیگر اگر باز گردی از سفر ، آواره گردی در به در ، شب نخوابی تا سحر دیگر نمی خواهم تو را دیگر اگر باز گردی از خطا ، دنبالم آیی به هر کجا ، ای سنگدل ای بی...
  • از نو شروع خواهم کرد . پنج‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1385 11:44
    به همه عاشقان شکست خورده. باور کنید میشه از نو شروع کرد سخته ولی میشه باید گذشته رو فراموش کردو گفت: غم دیگه بسه نازنین هرکی نموندش به درک درمدت جدایی از عشقم فکر کردم زندگی تموم شده ولی امروز روز دیگریست درآرزوهایم بکردم من خیال زندگی تنها تویی درنیلگون آسمانی ام بدیدم من تو را که ماهتابم تنها تویی روزها در پی هم...
  • دوستت دارم مثل سابق چهارشنبه 15 آذر‌ماه سال 1385 12:09
    تنها در بسترم آرمیده ام و به این می اندیشم که چقدر به تو نیاز دارم آه، مرا فرصتی ده تا بار دگر تو را نگاه کنم اگر می دانستم که...... آن آخرین باری است که با تو هستم در بر می گرفتمت و هرگز اجازه نمی دادم؛بروی عزیزم،اندکی مهربان باش از تو تمنا می کنم بگذار نشانت دهم که چقدر دوستت دارم این حقیقت دارد دلتنگ برای نوازشت...
  • دختر تنهایی شب چهارشنبه 15 آذر‌ماه سال 1385 12:06
    کوچه پس کوچه های غربت پیراهنی نو بر تنم بافتیدی و بر قلب ام هیچ می دانی ؟ از ترس روزی که مبادا گدایی محبت ات کنم دست در گریبان جیب فرو بردم جرس ها را خاموش و شترها را آزاد باش گر چه باد را فرمان ایست باش دادم اما گریخت به دنبالش که رفتم آنچنان در کوچه پس کوچه های غربت آشنا بود که گم ام کرد من ماندم و امتداد دیوارها و...
  • من ازمردن نمی ترسم... (Mahi Mahi ) دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1385 10:57
    «من ازمردن نمی ترسم» من ازمردن نمی ترسم،هراس از زندگی دارم که هر روزش مثه دیروز،از این تکرار بیزارم من از مردن نمی ترسم،که هر چی باشه یکباره هراس از زندگی دارم،که دردش پر ز تکراره اگه زندگی همینه،آره من عاشق مرگم می خوام از شاخه بیفته،دونه آخر برگم زندگی مثه یه داسه،آدما مثل درختن ظریفاشون زود میمیرن،دیرتراونا که سختن...
  • قلب من ... (Mahi Mahi) سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1385 10:57
    قلب من قلبم برایت خانه ای گفتی عجب ویرانه ای گفتم دلم همراه تو گفتی که تو مستانه ای گفتم نگاهم مال تو گفتی فقط دیوانه ای گفتم توئی شمع دلم گفتی تو هم پروانه ای گفتم مرا با خود ببر گفتی مگر بی خانه ای گفتم بگو راز دلت گفتی که تو بی گانه ای گفتم کجا یابم تو را گفتی به هر کاشا نه ای
  • چرا رفتی ... (Mahi Mahi ) یکشنبه 16 مهر‌ماه سال 1385 10:57
    توی تقویم می نویسم تا بمونه یادگاری روز تلخ عاشقی مون گفتی که دوستم نداری می چکه قطره ی اشکم روی این جمله آخر حتی این قلم نداره این شکست تلخ را باور می گذره ماهی و سالی اما باز پر از غروبم هر کی حالم و می پرسه به دروغ میگم که خوبم نه می خوام کسی بفهمه با پریدنت شکستم رفتی و تنهای تنها با خیال تو نشستم تو تقویم می...
  • Mahi Mahi پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1385 11:11
    تقدیم به کسی که هیچوقت نفهمید چقدردوسش دارم دیرگاهیست در درونم غوغایی برپاست... آن روز که صدایت در وجودم طنین انداز شد، شتاب تپیدن قلبم رو به فزونی نهاد...! ثانیه ها نام تو را فریاد می زنند و من در اوج عشق، خود را در پستوی زمان تنها حس می کنم... چشم هایم دیگر از آن من نیستند... هیچ نمی خواهند... جز تو! هیچ نمی...
  • رود دوشنبه 10 مهر‌ماه سال 1385 11:18
    من یه رودخونه پیرم ، که تو چنگ سد اسیرم تو دل خودم می ریزم ، دردمُ تا که بمیرم حبس سخره ای کبودم ، داره می خشکه وجودم عمر مردابی نمی خوام ، من یه رودم من یه رودم خیلی وقته پشت این سد ، پشت این سنگینی بد ، خوابای آبی می بینم ، تو شب سیاه ممتد پشت این سخره یه دریا ، چشم به راه من نشسته چشم به راه من تنها ، چشم به راه من...
  • صبر کن تا ببینی ... (Mahi Mahi ) یکشنبه 9 مهر‌ماه سال 1385 13:18
    صبر کن تا ببینی چه اندازه تفاوت وجود دارد : یکی خودخواه ، یکی از خود گذشته !! یکی با معرفت تا جایی که اولین و آخرین تو هستی برای او یکی تا حدّی بی معرفت که ... !! یکی چنان عاشق که هر بی مِهری را به جان میخرَد تا یارش ذرّه ای نرنجد یکی از عاشقی بویی نبرده اما ادعای عشق ِ او همه جا را متعفن کرده است !! یکی با درک و فهم...
  • خیلی دیره ... (Mahi Mahi ) یکشنبه 9 مهر‌ماه سال 1385 12:57
    اگه عشق منی آهای تویی که ازمن باهررنگ وفریبی میخوای دل ببری باز ولی با هم غریبیم اگه تو حقه بازی منم دستتُ خوندم یکی دیگه روتوقلبم بجای تونشوندم اگه عشق منی چرابادیگرونی میخوای بری برو چرادل میسوزونی ولی یه روز میایی که خیلی دیره یکی دیگه توقلبم جای تورومیگیره
  • دوست دارم عزیزم (Mahi Mahi ) یکشنبه 9 مهر‌ماه سال 1385 12:50
    میبخشمت بخاطرترانه های صادقم بخاطرسخاوت قلب همیشه عاشقم میبخشمت بخاطرتویی که خیلی بدشدی پیش توگریه کردمُ رفتی نموندی کم شدی میبخشمت اگه نشد یه روزی مال من باشی ولی بازم ازت میخوام گاهی بیاد من باشی میبخشمت اگه که من خوب میدونم دلت میخواست چشمای تورازی بودن ولی غرورتونخواست می بخشمت عزیزم می بخشمت عزیزم میبخشمت...
  • عشق ... (Mahi Mahi ) پنج‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1385 11:09
    عشق یعنى لرزش هر قلب سنگ مى شود با عشق،هر سنگى قشنگ در طبیعت هرکس یارى گرفت از براى خویش دلدارى گرفت دلبر من آسمـانى آبـى است چهرهْ انســانیش مـهتابى است جمله رفتارش بسى باشد متین میگذارد پـاخـرامان بر زمـین دلبر مـن عاشق ذات خـداست زیـنت وزیـور برایـش بـى بهاست جــلوهْ آیــین یــارم ذاتـی است دلبر من ساده وخوش طینت...
  • عشق من .... سه‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1385 11:54
    پروردگارا دست هایم را بگیر و مرا برای تماشای ستارگان محبتت به عرش ببر می خواهم آنها را بشمارم دست هایم را بگیر و مرا با نسیم مهربانیت آشنا کن می خواهم خنکی اش را بر روی گونه هایم حس کنم دست هایم را بگیر و لانه عشق را به من نشان ده می خواهم معشوقان واقعی را ببینم دست هایم را بگیر و درخشش قلب پاک لاله در آبی دریای ایثار...
  • درد عشق ... (Mahi Mahi ) سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1385 12:44
    سپاس خدای آفرینندهء چشمانت را، که می داند چقدر به نوشداروی نوازش نگاهت محتاجم ... پروردگاری که می داند گاهی صبوری چقدر سخت می شود.... ای کاش، زودتر از اینکه طاقت از کف بدهم، به دادم برسد ! شاید بشه گفت جدایی, حسرت دل آدمهاست درد عشق, غم غربته, این چیزیه که دل آدمهارو می سوزونه بر خلاف همه که می گن عشق: دوست...
  • بهترینم .... (Mahi Mahi ) سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1385 10:58
  • 74
  • صفحه 1
  • 2
  • 3