-
پایان عشق ... (Mahi Mahi )
چهارشنبه 7 تیرماه سال 1385 16:43
وقتی قرار عمر عشق سربرسه بهتره قصه به آخر برسه بهتره که دورنریزی اشکاتو بهتره هدرندی گریه هاتو وقتی قرارعاشق تنها بشی بهتره که دیگه ازدل نباشی می رمُ خط میکشم رواسم تو میرمُ باطل میشه طلسم تو وقتی قرارعشق بشه یه خاطره بهتره خاطره ازیادم بره حس میکنم که دیگه وقت رفتنه جاده مثل سایه دنبال منه وقتی آدم توعاشقی بد میاره...
-
عشق ... (Mahi Mahi )
دوشنبه 5 تیرماه سال 1385 14:16
حدیث دیگری از عشق قصه ی آن دختر را می دانی ؟ که از خودش تنفر داشت که از تمام دنیا تنفر داشت و فقط یکنفر را دوست داشت دلداده اش را و با او چنین گفته بود « اگر روزی قادر به دیدن باشم حتی اگر فقط برای یک لحظه بتوانم دنیا را ببینم عروس حجله گاه تو خواهم شد » *** و چنین شد که آمد آن روزی که یک نفر پیدا شد که حاضر شود...
-
تحملم کن ... (Mahi Mahi )
دوشنبه 5 تیرماه سال 1385 14:14
حالا که تو عاشقی نابلدم تحملم کن حالا که به دنیا پشت پا زدم تحملم کن حالا که دنبال چشمات اومدم پناه من باش حالا که برای موندن اومدم تحملم کن عشقو پیش روت میگیرم تو فقط تحملم کن تو بگو بمیر میمیرم تو فقط تحملم کن بیا و تو آسمون شب من ستاره تر باش جای ناخدا بشین مدعیان عشقو سر باش واسه این سربه هوای عاشقت یه خورده ناز...
-
تو نخواستی ... (Mahi Mahi )
سهشنبه 30 خردادماه سال 1385 13:33
خواستم با تو باشم نخواستی. خواستم مونس و یارت باشم نخواستی. خواستم در زندگی هم قدمت باشم نخواستی. خواستم برای همیشه در کنارت بمانم نخواستی. خواستم هم گام و هم نفس روزهای تنهایی ات باشم نخواستی. خواستم پذیرای نگاه مهربانت باشم نخواستی. خواستم قلبم را به یادگار تقدیمت کنم باز هم نخواستی. نخواستی... هیچ کدام را...
-
خاطرات عشق ۰۰۰۰(Mahi Mahi )
سهشنبه 30 خردادماه سال 1385 13:27
بگذار تا شیطنت عشق چشمان ترا به عر یا نی خویش بگشاید هر چند آنجا جز رنج و پریشانی نبا شد اما کوری را به خا طر آرامش تحمل نکن.
-
هیچوقت نگو خداحافظ ...(Mahi Mahi )
سهشنبه 30 خردادماه سال 1385 13:25
"کارن جوهر" تو می دانی ، من هم می دانم (که ) راه ما دارد از هم جدا می شود تو در خاطرات من زنده خواهی بود، حتی بعد از رفتنت هیچگاه خداحا فظی نکن با اینکه خوشی هایمان از دست رفته است الان فقط یک غم وجود دارد که نخواهد رفت من سعی کردم این را بفهمم، سعی کردم دلیلی برایش بیابم ولی این دل به گونه ای است که انگار نمی خواهد...
-
(Mahi Mahi )
سهشنبه 30 خردادماه سال 1385 13:07
چقدر ساده وآسون رفتی تنها دلموغریب گذاشتی توی این غربت صحرا میخوام امشب واسه تو چاره کنم فکری به حال این دل ساده وبیچاره کنم فکرنکن عاشقتم میمیرم من تک وتنها دیگه یادوعشق تو رفته برام ته دریا دریایی که ازچشات ساختم واسه غرق تو وغم ها کاشکی ببینی که چه زشتی پشت اون نقا ب زیبا خودتم اینو میدونی این نقاب کسی نمی خواد...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 خردادماه سال 1385 12:59
آه!که چقدر فاصله ی ما دور است فکر می کنم هیچ وقت نرسی ومن در کنار این دنیا تنها بمانم و تو همیشه منظره ی من باشی ودر پیش چشم های من،در سینه چشم انداز من قبله ی نگاه من و هیچ وقت نه در کنار چشم های من، هیچ وقت دراین زاویه همواره تنها خواهم بود بی تو را خواهم دید وآنگاه چه بگویم به یک نابینا،یک بیگانه،یک دور دست که چه...
-
یادگاری تو برای من ۰۰۰۰ (Mahi Mahi )
چهارشنبه 24 خردادماه سال 1385 18:31
گفت : می خوام برات یه یادگاری بنویسم . گفتم:کجا ؟ گفت : رو قلبت . گفتم مگه می تونی ؟ گفت : آره سخت نیست ، آسونه. گفتم باشه .بنویس تا همیشه یادگاری بمونه. یه خنجر برداشت . گفتم این چیه ؟ گفت : سیسسسسس. ساکت شدم . گفتم : بنویس دیگه ، چرا معطلی . خنجرو برداشت و با تیزی خنجر نوشت . دوست دارم دیوونه. اون رفته ، خیلی وقته ،...
-
فرق من و تو...(Mahi Mahi )
چهارشنبه 24 خردادماه سال 1385 18:06
گفتی عاشقمی، گفتم دوستت دارم. گفتی اگه یه روز نبینمت میمیرم، گفتم من فقط ناراحت میشم. گفتی من بجز تو به کسی فکر نمی کنم، گفتم اتفاقا من به خیلی ها فکر می کنم. گفتی تا ابد تو قلب منی، گفتم فعلا تو قلبم جا داری. گفتی اگه بری با یکی دیگه من خودمو می کشم، گفتم اما اگه تو بری با یکی دیگه، من فقط دلم میخواد طرف رو خفه کنم....
-
بیا با هم آشتی کنیم ۰۰۰۰ (Mahi Mahi )
سهشنبه 23 خردادماه سال 1385 11:07
تقدیم به آنهایی که می خواهند آشتی کنند گلهای تازه گاهی دلم نمی خواست تو را ببینم ام تو در کنارم بودی و با نفسهایت یخ روزهایم باز می شد. گاهی دلم نمی خواست تو را بخوانم،اما تو چون یک ترانه ی زیبا بر لبم زندگی می کردی. من در کنار تو بودم بدون اینکه شور و نوایی داشته باشم.بی آنکه بدانم تو از خورشید کروتری.بی آنکه بدانم...
-
تکیه به شونه هام نکن...(Mahi Mahi )
سهشنبه 23 خردادماه سال 1385 10:59
ای خــــــــــــــدا............ آنکه در تنهاترین تنهایی ام تنهای تنهایم گذاشت.... در تنهاترین تنهاییش تنهای تنهایش نذار.......... چه جوابم بدهی ... چه جوابی ندهی چه مرا یاد کنی... چه برانی از خود من تو را میخواهم چه تو باشی یانه تو مجازات منی .. به عذابی شیرین تکیه به شونه هام نکن من از تو افتاده ترم ما که به هم نمی...
-
مغرور (Mahi Mahi )
یکشنبه 21 خردادماه سال 1385 00:09
یک روز مرا می فهمی و به دنبالم می ایی که دیگر خیلی دیر شده.ان روز است که می فهمی تنها غرور بود که چشمان تو را پر کرده بود.یک روز که دیگر از من نشانی نخواهی یافت.هرچند هنوز و همیشه دوستت دارم.اما افسوس که شوقی برای ماندن وچشم انتظاری در خویش نمی بینم.من از خود می گذرم تا شاید یک روز پرده های مقابل چشمانت کنار بروند و...
-
باورکن ...(Mahi Mahi )
پنجشنبه 11 خردادماه سال 1385 10:59
باورکن باور کن که دوستت دارم ای تنها بهانه برای زنده بودنم ، نفس کشیدنم دوستت دارم .... ای امید و آرزوی من ، دنیای من دوستت دارم.... ای تو به زیبایی یک گل سرخ ، به پاکی یک چشمه زلال ، به لطافت باران بهار دوستت دارم.... ای تو فصل بهارم ، همیشه یارم ، همدم این دل پاره پاره ام دوستت دارم.... ای تو آرامش وجودم ، همه بود و...
-
تنهام گذاشتی ... (Mahi Mahi )
پنجشنبه 11 خردادماه سال 1385 10:56
از تو متشکرم به خاطر همه خاطراتی که تو ذهنم نقش دادی. از تو متشکرم به خاطر اینکه باعث شدی تا بفهم که دوست داشتن کسی که دیگه دوستت نداره چقدر احمقانه است . از تو متشکرم به خاطر لحظه هایی که به من بخشیدی و لحظه هایی که از من گرفتی. از تو متشکرم به خاطر اینکه به من یاد دادی که راحت بتونم فراموش کنم ولی به من یاد ندادی که...
-
حیف عمرم ... (Mahi Mahi )
پنجشنبه 11 خردادماه سال 1385 10:50
حیف عمرم حیف لحظه های خوبی که برای تو گذاشتم حیف غصه ای که خوردم، چون ازت خبر نداشتم حیف اون روزا که کلی ناز چشماتو کشیدم حیف شوقی که تو گفتی داری اما من ندیدم حیف حرفای قشنگی که برای تو نوشتم حیف رویام که واسه تو از قشنگیاش گذشتم حیف شبها که نشستم با خیالت زیر مهتاب حیف وقتی که تلف شد واسه دیدن تو ، تو خواب حیف با...
-
آخه تا کی انتظار .... (Mahi Mahi )
چهارشنبه 10 خردادماه سال 1385 11:19
آن باش که هستی و آن شو که توان بودنت است دوست واقعی شما کسی است که هیچ احتیاجی به شما ندارد ، اما باز هم دوست شماست ا نتظار واژه ی غریبی است ... واژه ای که روزها یا شایدم ماههاست که با آن خو گرفته ام. که چه سخت است انتظار .. هرصبح طلوعی دیگراست برانتظارهای فرداهای من! خواهم ماند تنها در انتظار تو چرا نوشتم در برگ...
-
فراموشم نکن... (Mahi Mahi )
دوشنبه 8 خردادماه سال 1385 18:51
فراموشم نکن اسمت را برای همیشه در قلبم ننوشته بودم و عشقت را برای همیشه در دلم جای نداده بودم ولی حالا که این کارا کرده ام برای همیشه دوستت خواهم داشت وهیچگاه و در هیچ مکانی از کاغذ و برگه قلبم حذف نکرده و نخواهد کرد پس: دوست دارم دوست دارم یه عالمه دوست دارم به وسعت یه آسمون به وسعت سیارمون دوست دارم به خاطر...
-
مغرور .. (Mahi Mahi )
یکشنبه 7 خردادماه سال 1385 13:11
آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ، می خواهم بدانم،دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می...
-
(Mahi Mahi )
یکشنبه 7 خردادماه سال 1385 12:53
گفتی دوستت دارم. قلبم تندتر از همیشه تپید، لبخند زدم و باورت کردم با اینکه می دانم لبها دروغ می گویند. با صدایت مرا نوازش کردی، تپش قلبت را حس کرم، مهربان و پاک بود. در آغوشت غرق محبت شدم. به تو تکیه کردم و آرام شدم. نگاهت مهربان است و صدایت آرامش، دستانت بخشنده و بویت بوی بهار عشق. با تو احساس امنیت می کنم. احساس...
-
روزگار دلتنگی... (Mahi Mahi )
پنجشنبه 4 خردادماه سال 1385 11:11
دلم گرفته از این روزگار دلتنگی گرفته اند دلم را به کـار دلتنگی دلم دوباره در انبوه خستگی ها ماند گــــرفت آینــــــه ام را غـبار دلتنگی شکست پشت من از داغ بی تو بودنها به روی شـــــانه دل مانـــد بار دلتنگی درون هاله ای از اشک مانده سرگردان نگاه خســـــــته مـــن در مدار دلتنگی از آن زمان که تو از پیش ما سفر کردی...
-
بی مرام ... (Mahi Mahi )
پنجشنبه 4 خردادماه سال 1385 11:02
فکر نکن گذاشتی رفتی دلم از غصه میمیره این دروغ بود که میگفتی قلبم پیش تو اسیره گول چشماتو که خوردم گفتم هستی تا همیشه خالی بود تموم حرفات میدونستم که نمیشه بی مرام زهرتو ریختی و نگفتی که چی میشه قلبمو له کردی رفتی اصلا باورم نمیشه !!!
-
(Mahi Mahi )
دوشنبه 1 خردادماه سال 1385 17:02
می رسد روزی......... می رسد روزی که فریاد وفا را سر کنی می رسد روزی که احساس مرا باور کنی می رسد روزی که نادم باشی از رفتار خود خاطرات رفته ام را مو به مو از بر کنی می رسد روزی که تنها ماند از من یادگار نامه هایی را که با دریای اشکت تر می کنی می رسد روزی که تنها در مسیر بی کسی بوته های وحشی گل را ز غم پر پر کنی می رسد...
-
کیستم من ؟... (Mahi Mahi )
یکشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1385 11:39
کیستم من ؟ کیستم من ؟ دختری آمیخته با درد یا که یک درد بزرگ ،شایدم صندوقچه درد من ندانم کیستم ! از کجا آمده ام به کجا خواهم رفت ؟ دختری از جنس بارانم ؟! یا که یک دریای غم،شایدم صحرای غم ! من ندانم کیستم ؟! چیستم ؟! چه کسی می داند ؟ یکتا خالق هستی ! یافتم کیستم ! آری من تنها ، بنده ی اویم .... زندگی می گوید سهم تو تنها...
-
عشق... (Mahi Mai )
یکشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1385 10:57
عشق فراموش کردن نیست بلکه بخشیدن است عشق گوش کردن نیست بلکه درک کردن است عشق دیدن نیست بلکه احساس کردن است عشق جا زدن وکنار کشیدن نیست بلکه صبر کردن و ادامه دادن است
-
غم دوری ... (Mahi Mahi )
شنبه 30 اردیبهشتماه سال 1385 12:31
خدایا کس به کس آشنا مکن گر می کنی از هم جدا نکن
-
(Mahi Mahi )
شنبه 30 اردیبهشتماه سال 1385 12:30
من به دو چیز عشق می ورزم یکی تو و دیگری وجود تو. به دو چیز اعتقاد دارم یکی خدا و دیگری تو. من در این دنیا دو چیز میخواهم یکی تو و دیگری خوشبختی تو. من این دنیا را برای دو چیز میخواهم یکی تو و دیگری برای با تو موندن تا همیشه.
-
کاش ... (Mahi Mahi )
جمعه 29 اردیبهشتماه سال 1385 21:11
به نام او که عشق را در تقدیر من قرار داد.به خدا التماس کردم تا چرخ روزگار را بر وفق مراد تو بچرخاند ، تا الهه عشق از حمایت ما روی برنگرداند. من دریاو ستاره، آسمان و زمین را به حرمت شکوه عشق تو تقدیس می کنم . مرا می خواستی تا پیش مردم تو را الهام بخش خویش خوانم ، من تو را به خلوت خدایی خیال خود بهترین بهترین من خطاب می...
-
دوستت دارم ... (Mahi Mahi )
جمعه 29 اردیبهشتماه سال 1385 20:58
زندگی حس غریبیست که یک مرغ مهاجر دارد. سبزه ها در بهار می رقصند من در کنار تو به آرامش می رسم، و آنجا که هیچ کس به یاد ما نیست ، تو را عاشقانه می بوسم، تا با گرمی نفسهایم ، به لبانت جان دهم و با گرمی نفسهایت، جانی دوباره می گیرم. دوستت دارم، با همه هستی خود ای هستی من دوستت دارم. و هزاران بار خواهم گفت که : من دوستت...
-
بمان ....(Mahi Mahi)
پنجشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1385 15:19
کاش دنیا خانه مهر و محبت بود ... کاش می توانستیم بی خیال و فارغ دست بگشاییم و همه را در آغوش بگیریم بی سختی ... کاشکی چشمهایمان خالی از ریا بود و حرفهایمان حرف باد و یک روز و دو روز نبود... دیگر جای گله نیست ... من بدین بیمایگی ... بدین افسردگی نگاهها عادت می کنم کم کم ... و چه بد است عادتهای سنگی ...چه سبک شده است...