-
کاش که بیایی ...!(Mahi Mahi )
پنجشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1385 15:10
در رهگذر زمستان بودم که بهار چشمانت در نگاهم پیدا شد ، زیبا بود مثل گل مریم ودلچسب بود مثل غروب خورشید ... آیا در دورها کسی پُلهای رابطه را می شکند ، چرا دستها همدیگر را نمی شناسد...؟ نکنه با بی رحمی همانند کوهها حرفهایم را به سویم پرتاب کنی ...! اگر روزی چون موجی که به ساحل می آید به کنارم برگردی تمام ستارگان را به...
-
زندگی چیست؟ ... (Mahi Mahi )
چهارشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1385 15:28
زندگی چیست؟ به راستی زندگی چیست ؟تعریفی از زندگی چه می تواند باشد گویا زندگی زیبایی ذرات زمردین احساس است. زندگی غروب ارزوها و طلوع هجران هاست . یا شاید دوباره زیستندر میان زیبا رویان زشت خوی باشد.دوست دارم زندگی را زیبا حس کنم اما انقدر از این روزگار بد دیده ام که حتی حاضر نیستم در ان لحظه ای بیاستم و تماشا کنم اما...
-
آخه چه جوری .... (Mahi Mahi )
سهشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1385 14:31
اخه چه جور دلت اومد تنهام بزاری و بری اخه مگه حرفی زدم زخم زبونی من زدم اره همش بهونه بود مسئله یار دیگه بود دلت هوایی شده بود کارم از کار گذشته بود برو با یارت عزیزم رها کن این تن من رو الهی صد ساله بشه عشق قشنگت عزیزم اما یک قول به من بده یارت رو تنها نزاری که مثل من اسیر بشه اواره از خونه بشه من هم یک قول بهت میدم...
-
می دونی چقدر سخته .... (Mahi Mahi )
سهشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1385 14:29
چقدر سخته توی چشمای کسی نگاه کنی که تمام مهرت رو ازت دزدیده و بجاش یه زخم همیشگی به قلب تو هدیه داده . و تو بجای اینکه لبریز از کینه و نفرت باشی ، حس کنی که هنوز هم دوستش داری . چقدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش همه ی وجودت له شده . چقدر سخته تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی اما...
-
آینه .... (Mahi Mahi )
سهشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1385 14:27
این مرد خود پرست این دیو، این رها شده از بند مست مست استاده روبه روی من و خیره در منست *** گفتم به خویشتن آیا توان رستنم از این نگاه هست ؟ مشتی زدم به سینه او، ناگهان دریغ آئینه تمام قد روبه رو شکست .
-
(Mahi Mahi )
یکشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1385 16:42
نه زبانم برای تعریف تو توانایی دارد نه چشمهایم توان برای دیدنت دارد نه دستهایم برای لمس کردنت تاب دارد نه بازوهایم برای به آغوش کشیدنت دراز میشود . و نه عمری باقی میماند تا تو را باز پیدایت کنم ! یک نصیحت : مواظب خودت باش ! یک خواهش : اصلاً عوض نشو ! یک آرزو : فراموشم نکن ! یک دروغ : تو رو دوست ندارم ! یک حقیقت : دلم...
-
عزیزم .... (Mahi Mahi )
یکشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1385 16:36
پری ناز کوچولو رفتی خونم شده ویرون دلم از بی کسی خون نمی تونه که بخونه حرفای نگفته مونده ولی دل باید بدونه اون که رفته دیگه رفته نمی خواد دیگه بمونه نمی خوام که باز بیایی اون چشاتو من ببینم خاطرات باز جون بگیرن باز دوباره من بمیرم نمی خوام که باز بیایی توی تاریکیم بسوزی آخه حیف تو عزیزم که با من با من بمونی عزیزم سرت...
-
تکه های قلبم ....(Mahi Mahi )
یکشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1385 11:01
بر ظاهرم منگر که شادم ... درونم غوغایی برپاست ! گویی کسی تیشه میزند بر وجودم ! قلبم هزاران پاره شده است ... شاید یکی از آن پاره ها نصیبش شود ! ولی او حریص است محکمتر میکوبد تا تکه ای بزرگتر را نصیب خود کند ! افسوس که با خورد شدن وجودم سرانجام او نیز در درونم میشکند ! آنگاه که من ، چون آواری بر سر او فرو ریزم !!
-
تو را فقط به قلب عاشقم هدیه خواهم داد ... (Mahi Mahi )
یکشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1385 10:50
ومن تورا به کسی هدیه می دهم ، که از من عاشق تر باشد و از من برای تو مهربان تر من تورا به کسی هدیه می دهم که صدای تو را از هزار فرسنگ راه دور ، در خشم ، در مهربانی در دلتنگی در هزار همهمه دنیا یکه و تنها بشناسد من تو را سخاوتمندانه به کسی هدیه می دهم ، که راز آفتاب گردان و تمام سخاوتهای عاشقانة این گل معصوم را بداند ،...
-
تو بگو چگونه باور کنم ؟! .... (Mahi Mahi )
شنبه 23 اردیبهشتماه سال 1385 15:29
از هر که پرسیدم ، گفت فراموشش کن . اما چگونه ؟ هیچکس نگفت . یکی گفت : دیگربه او فکر نکن . اما چگونه به او فکر نکنم ، در حالی که هر لحظه یادش در خاطر من است . دیگری گفت : دیگر به او نگاهی نکن . اما چگونه نگاهش نکنم ، در حالی که نگاه تنها مسیر میان من و اوست . دیگری گفت : نگاهش را نادیده بگیر . اما چگونه نگاهش را نادیده...
-
عشق.....(Mahi Mahi )
شنبه 23 اردیبهشتماه سال 1385 10:37
د لم گرفته واسه خوندن نا ندارم دلم گرفته واسه خوندن ، نا ندارم ............. قلبم شکسته واسه موندن ، راه ندارم............. تنها م واسه رفتن ، یار ندارم............. عاشقم واسه عشقم ، معشوق ندارم............. می دونی تو دنیا فقط تو را داشتم که تو هم رفتی و دیگه هیچکس را ندارم............ گاهی وقتا فکر می کنم که چقدر...
-
Mahi Mahi
پنجشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1385 14:26
یک جرعه از چشمان تو از من دلم را می خرد یک خنده بر لبهای تو هوش از سر من می برد متن تمام شعر من با عشق معنا می شود بی تو وجود خسته ام تنهای تنها می شود وقتی دلم را یاد تو طوفانی و تر می کند حال مرا مهتاب هم همواره بدتر می کند امشب کجا خوابیده ای آیا کدامین گوشه ای در خلوت شبهای من تو در کدامین کوچه ای تقدیم به بهترینم...
-
جدایی...(Mahi Mahi)
پنجشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1385 11:45
من پذیرفتم شکست خویش را پند عقل های دور اندیش را من پذیرفتم که عشق افسانه است این دل دور آشنا دیوانه است می روم از رفتنم شاد باش در عذاب رفتنم آزاد باش گرچه تو تنها تر از من میروی آرزو دارم توهم عاشق شوی
-
وقتی یک دختر ... وقتی یک پسر...
پنجشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1385 11:26
وقتی یک دختر حرفی نمیزند میلیونها فکر در سرش می گذرد وقتی یک دختربحث نمیکند عمیقا مشغول فکر کردن است وقتی یک دختربا چشمانی پر از سوال به تو نگاه میکند یعنی نمیداند تو تا چند وقت دیگر با او خواهی بود وقتی یک دختر بعد از چند لحظه در جواب احوالپرسی تو می گوید:خوبم یعنی اصلا حال خوبی ندارد وقتی یک دختر به تو خیره می شود...