دوستت دارم مثل سابق

تنها در بسترم آرمیده ام
و به این می اندیشم که چقدر به تو نیاز دارم
آه، مرا فرصتی ده تا بار دگر تو را نگاه کنم
اگر می دانستم که......
آن آخرین باری است که با تو هستم
در بر می گرفتمت و هرگز اجازه نمی دادم؛بروی
عزیزم،اندکی مهربان باش
از تو تمنا می کنم
بگذار نشانت دهم که چقدر دوستت دارم
این حقیقت دارد
دلتنگ برای نوازشت هستم
و همچنان دوستت دارم
در اینجا روز دیگری می آید
و نمی دانم آیا می توانم آنرا به سر برم یا نه!
آه،فهمیدم که رها بودن بسیار آزار دهنده است
از دردی گریزانم
و هرگز نمی خواهم آنرا با خود داشته باشم
آه، چقدر به تو نیاز دارم تا آنرا از من برهانی
همیشه فکر می کردم باید بر تو چیره شوم
اما حالا می دانم که واقعا قدرت این کار را ندارم
اگر فقط می توانستم به تو بفهمانم
برای شروعی دیگر دنیا را نثارتو می کنم

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد