تقدیم به کسی که هیچوقت نفهمید چقدردوسش دارم
دیرگاهیست در درونم غوغایی برپاست... آن روز که صدایت در وجودم طنین انداز شد، شتاب تپیدن قلبم رو به فزونی نهاد...! ثانیه ها نام تو را فریاد می زنند و من در اوج عشق، خود را در پستوی زمان تنها حس می کنم...
چشم هایم دیگر از آن من نیستند... هیچ نمی خواهند... جز تو! هیچ نمی بینند... جز تو!
دست هایم... به امید نوازش پلک هایت با من همراهند...!
و پاهایم... نمی دانم مرا به کجا می برند... شب هنگام در جستجوی تو، مرا به دل سیاهی می کشانند...!
بند بند وجودم به انتظارت نشسته است...
کاش بیایی و مرا از این التهاب رهایی بخشی.....!
سلام دوست عزیز متن جالبی بود منم انتظارش را دارم انتظاری که اگه هم بیاید چیزی برای گفتن ندارم و در آخر کلام
خوشحال میشم به محفل بی ریا عاشقانه ها بیایی و اگه خوشت اومد همدیگر را لینک بزاریم تا در این دنیا جدیدمون( دنیا وبلاگها دنیا زمزمه ها دنیا دل تنگی ها دنیا حرفای نگفته دنیا الکی خوش بودنها ) با کلام عشق هم صدا بشیم... تا فریادهای دلهای زجر کشیده مان به گوش همه اهالی دهکده عشق برسه و در اوج نبودن سعی کنیم باز هم باشیم به دور از هر گونه هیاهویی... منتظرت هستم اگه عاشقی یا علی... التماس دعا...
سلام
وبلاگ زیبائی دارید
دست نوشته هاتون هم قشنگه و روان و دلنشین
بطور اتفاقی با وبلاگتون آشنا شدم
یا حق