آخه تا کی انتظار .... (Mahi Mahi )

 

آن باش که هستی و آن شو که توان بودنت است
 
دوست واقعی شما کسی است که

هیچ احتیاجی به شما ندارد ، اما باز هم دوست شماست


انتظار واژه ی غریبی است ...
 واژه ای که روزها یا شایدم ماههاست
که با آن خو گرفته ام.
 که چه سخت است انتظار ..
هرصبح طلوعی دیگراست برانتظارهای فرداهای من!
خواهم ماند تنها در انتظار تو
چرا نوشتم در برگ تنهاییم برای تو، نمیدانم؟
 
شاید روزی بخوانند بر تو، عشق مرا
می دانم روزی خواهی آمد، می دانم
گریان نمی مانم، خندانم!
برای ورودت ای عشق
وقتی که به یادت می افتم،
 
به یاد خاطراتت...نامه هایت را مرور می کنم،
 یک بار...نه...بلکه صد بار
وجودم را سراسر عشق فرا می گیرد

سالها بود که در مزار تنهاییم خفته بودم
ناگاه با مشتی آب سرد برروی مزارم برآشفتم
بوی چند شاخه گل مریم مشامم را نوازش داد
بعد از سالیانی احساس کردم نمرده ام!
دختری سیاه پوش برسر مزارم فاتحه میخواند
وجودم به لرزه افتاد
او که بود؟؟
آیا او همانی بود
که با دستانش مرا به قعر خاک تبعید کرده بود؟
خاطرات در برابرم صف کشیدند
موهای خاک خورده ام را
میان دستان استخوانی ام فشردم
حفره خالی چشمانم لبریز از اشک شد
احساس مرگ و زندگی بر قلبم چنگ میزد
میان دلهره و تردید دختر سیاه پوش رفت
ولی هنوز خاطراتی که در ذهنم بر آنها
 
مهر باطل زده بودم در برابرم نقش می بستند
آه چه غم انگیز بود خاطره روز مرگم



عشق اگر با تو بیاید به پرستاری من


شب هجران نکند قصد دل آزاری من


روزگاری که جنون رونق بازارم بود


تو نبودی که بیایی به خریداری من

 

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:05 ب.ظ

سلام با تشکر از زحماتتون اگه فرصت کردید یک سری به این ادرس بزنیدwww.alcoran.blogsky.com

توحید جمعه 19 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:16 ب.ظ http://talangor2006.blogfa.com

سلام خوبین شما وبلاگ خوبی دارین تبریک میگم به منم سر بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد